فرض کن حضرت مهدی به تو ظاهر گردد،
ظاهرت هست چنانی که خجالت نکشی؟
باطنت هست چنانی که پسندد، تو که صاحب نظری؟
خانه ات لایق او هست که مهمان گردد؟
لقمه ات در خور او هست که نزدش ببری؟
پول بی شبهه و سالم ز همه داراییت
داری آنقدر که یک هدیه برایش بخری؟
حاضری گوشی همراه تو را چک بکند؟
با چنین شرط که در حافظه، دستی نبری؟
واقفی بر عمل خویش تو بیش از دگران،
می توان گفت تو را شیعه اثنی عشری؟
یک سال دنیای صفا را تا اوج مروه هروله کردم اما جز سراب وجودم چیزی ندیدم.
اکنون اسماعیل دلم پای کوبان این زمین را تا عمق دریای رحمتت شکافته؛ خدایا زمزم رمضان رابر من جاری ساز تا سیراب شوم.
از مشعر دریایت سنگ استغفار می چینم و بر قامت شیطان وجودم میکوبم .
از جمرات وجودم به ذبح اسماعیل تنم میرسم و همچون اسیری در بند در ساحل منی آن را قربانی میکنم.
در کنج دیوار منای دنیا، منتظر مینشینم و با آبروی اشک در خانه ات را می کوبم تا پژواک صدایت را بشنوم که اجابتم میکنی.
در این دریای ظلمانی جسم، چشمانم به دنبال نورتوست، و رمضان فانوس دریایی توست که من راه گم کرده را تا ساحل دریای رحمتت میرساند.
گفتم اگر ، خوانم تو را گفتی اجابت می کنم
گفتم تو می بینی ، مرا ؟ گفتی نگاهت می کنم
گفتم گرفتارم ، خدا گفتی رهایت مکنم
گفتم ندارم ، توشه ای گفتی عطایت می کنم
گفتم شدم از تو ، جدا گفتی ملامت می کنم
گفتم که ، ره گم کرده ام گفتی هدایت می کنم
گفتم که اصلاحم نما گفتی عنایت می کنم
گفتم اگر ، توبه کنم گفتی دعایت می کنم
گفتم که ، می بخشی مرا ؟ گفتی کرامت می کنم
گفتم شود ، مومن شوم ؟ گفتی اشارت می کنم
گفتم اگر ، مومن شدم گفتی بشارت می کنم
گفتم که یارم می شوی گفتی رفاقت می کنم
گفتم بهشتم می بری ؟ گفتی ضمانت می کنم
حضرت آدم (ع) به خدا عرض کرد : خداوندا ، شیطان را به من مسلط ساختی و مثل جریان خون در رگها ( که در من جریان دارد ) ، او را هم قادر کردی که به بدن من داخل شود.
خداوند فرمود : ای آدم ، در قبال این کار این امتیاز را به تو و فرزندانت دادم که هرکس فکر عمل بد کند به حساب او نوشته نشود ، ولی اگر آن عمل بد را انجام داد فقط یک جرم حساب شود ( یک گناه به حسابش نوشته میشود ) لکن اگر کسی نیت به انجام عمل خوب کرد ، ولی انجام نداد ، یک ثواب برای آن نیت نوشته و اگر آن نیت خوب را عمل کرد ، ده ثواب به وی داده میشود.
آدم عرض کرد : خداوندا ، این عنایت را درباره من و فرزندانم زیادتر کن.
خداوند فرمود : اگر کسی از فرزندانت گناهی را مرتکب شد و بعد از آن توبه کرد ، من آن گناه را می بخشم.
باز هم آدم گفت : خداوندا ، بیشتر از این عنایت فرما ،
خداوند فرمود : من مهلت توبه را تا دم مرگ به آنها دادم.
آدم عرض کرد : خداوندا ، لطفت بسیار است و کافی میباشد.
گفت و گو خدا و بنده
خدا: بنده ی من نماز شب بخوان و آن یازده رکعت است.
بنده: خدایا ! خسته ام! نمی توانم.
خدا: بنده ی من، دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخوان.
بنده: خدایا ! خسته ام برایم مشکل است نیمه شب بیدار شوم…
خدا: بنده ی من قبل از خواب این سه رکعت را بخوان
بنده: خدایا سه رکعت زیاد است
خدا: بنده ی من فقط یک رکعت نماز وتر بخوان
بنده: خدایا ! امروز خیلی خسته ام! آیا راه دیگری ندارد؟
خدا: بنده ی من قبل از خواب وضو بگیر و رو به آسمان کن و بگو یا الله
بنده: خدایا! من در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم می پرد!
خدا: بنده ی من همانجا که دراز کشیده ای تیمم کن و بگو یا الله
بنده: خدایا هوا سرد است! نمی توانم دستانم را از زیر پتو در بیاورم
خدا: بنده ی من در دلت بگو یا الله ما نماز شب برایت حساب می کنیم
بنده اعتنایی نمی کند و می خوابد.
خدا: ملائکه ی من! ببینید من آنقدر ساده گرفته ام اما او خوابیده است چیزی به اذان صبح نمانده او را بیدار کنید دلم برایش تنگ شده است امشب با من حرف نزده
ملائکه: خداوندا! دوباره او را بیدار کردیم ، اما باز خوابید
خدا: ملائکه ی من در گوشش بگویید پروردگارت منتظر توست
ملائکه: پروردگارا! باز هم بیدار نمی شود!
خدا: اذان صبح را می گویند هنگام طلوع آفتاب است ای بنده ی من بیدار شو نماز صبحت قضا می شود خورشید از مشرق سر بر می آورد
ملائکه: خداوندا نمی خواهی با او قهر کنی؟
خدا: او جز من کسی را ندارد … شاید توبه کرد …
خون شهيدان ما امتداد خون پاك شهيدان كربلاست «امام خميني(ره)
بسيج سياسى است ، اما سياست زده نيست ، سياسى كار نيست ، جناحى نيست ؛ بسيج مجاهد است ، اما بى انضباط نيست ، افراطى نيست ؛ بسيج عميقاً متدين و متعبد است ، اما متحجر نيست ، خرافى نيست ؛ بسيج با بصيرت است ، اما از خود راضى نيست ؛ بسيج اهل جذب است - گفتهايم جذب حداكثرى - اما اهل تسامح در اصول نيست ؛ بسيج غيور است ، پاسدار خطوط فاصل است ؛ بسيج طرفدار علم است ، اما علم زده نيست ؛ بسيج متخلق به اخلاق اسلامى است ، اما رياكار نيست ؛ بسيج در كار آباد كردن دنياست ، اما خود اهل دنيا نيست . اين شد يك فرهنگ ..(رهبر معظم انقلاب)
سرباز يا سربار؟
وقتي امام قصد نماز ظهر کرد، ياراني داوطلب شدند تا سپر جان آقا شوند تا تيرها به آقا نخورد. سلام نماز که تمام شد ياران عزيزي که با جان خود، آقا را حفظ کرده بودند و بدنشان غرق خون بود آخرين لحظات عمرشان را سپري ميکردند. هم عمرو بن قرظه انصاري و هم سعيد بن عبدالله حنفي از امام پرسيدند: «اوفيت يابن رسول الله»؛ آيا به عهدم وفا کردم ؟ آيا وظيفهام را انجام دادم؟ و امام در مقابل فرمودند: «نعم انت امامي في الجنة»؛ آري تو پيشاروي من در بهشتي.
حسين كيست...؟
خوب گوش کن. می شنوی؟!
انگار از دور دست ها صدایی می رسد. صدایی محزون و غریب
نه...! انگار صدا آنقدرها هم دور نیست. همین نزدیکی هاست. خوب گوش کن ببین می شنوی چه می گوید؟
"من برای اصلاح دین جدم و احیای امر به معروف و نهی از منکر قیام کردم"
این صدا چقدر آشناست. انگار که سالهای سال است هر شب و روز در گوشم زمزمه می شود و گویی که خوب صاحبش را می شناسم.
صفحه قبل 1 صفحه بعد